قارچهای ناز نازی
این گل های زیبا تقدیم به تمومه دوستان وبلاگ نویسم
کازی و دورا
فریز شده
مداد کوچولو
بدون عنوان
بازم اومدم با شکلکهای جدید و خوشگل ...
نویسنده :
مامان آقامهرادگل
10:54
حمام کردن مهراد
من تصمیم گرفتم که امروز مهراد رو ببرم حمام چون همیشه مامانم برام این کارو میکرد .من میترسیدم که مهرادو حموم کنم لباساشو جمع کردم و حولشو آماده کردم که ببرمش یهو یاد حرف دوستم افتادم که گفته بود خودت بچه رو تا 5 یا 6ماهش نشده حموم نکن بازم دلم لرزید وگفتم بهتره که ایندفعه رو هم مامانم حمومش کنه بعد تلفنو گرفتم بهش زنگ زدم گفتم که بیاد واونم اومد و مهرادو برد حموم عسلم حموم کردنو خیلی دوست داره وقتی میره تو حموم روش آب میریزی میخنده و ذوق میکنه و وقتی دستتو به تنش میمالی خوشش میادو جیغ میکشه موقعیکه حموم کردنش تمام میشه همون تو حموم میگیره میخوابه منم سریع لباساشو میدم که مامانی تنش کنه امروزم هم تمیزتر از هر وقت دیگت شدی ع...
نویسنده :
مامان آقامهرادگل
16:01
من به مراسم عقد خاله جون رفتم
دیروز من و مامانی و داداشی وپاپا جونی آماده شدیم . آماده شدیم برای رفتن به مراسم . اینجور که مامانی وپاپایی صحبت میکردند عقد خاله منیژه بود من نمیدونستم عقد چیه فقط خاله جونو میشناختم . بعد از آماده شدن راه افتادیم که بریم به مراسم رفتیم ماشین سوارشیم پاپایی هرکاری کرد ماشین روشن نشد بعد مجبور شد ماشینو سریعتر درست کنه با اون لباسا ماشینو راه انداخت ولی لباسای پاپایی همه سیاه شده بود حتی صورت پاپایی .خلاصه را ه افتادیم ورفتیم. ما دیر رسیده بودیم همه چیز تمام شده بود فقط به آخرای جشنشون رسیده بودیم بعد دیدم خاله جون لباس عروس پوشیده تا منو دید بغلم کرد ومنو بوسید تو اون جشن همه شاد بودندو میخندیدند منم جشنو دوست ...
نویسنده :
مامان آقامهرادگل
23:49
2 ماهگی مهراد
عزیزم امروز 2 ماهه شدی که من نشستم کلی باهات حرف زدم وقتی باهات حرف میزدم چشمات یه برق خاصی داشت با اون چشمای گرد وسیاهت زل زدی تو چشمام انگار میخاستی به من چیزی بگی امروز موقعیکه تنهات گذاشتم وقتی یواشکی اومدم نگات کردم دیدم بالا رونگاه میکنی و یه چیزای ،یه صداهایی از خودت در میاری و میخندی امروز منو خیلی خندوندی برا چی ؟الان میگم وقتی شیرت دادم شیرتو اینقدر تند خورده بودی که عرق کرده بودی وقتی بلندت کردم دیدم تمام موهای پشت سرت همه واسه خودش مدل گرفته انگار برده بودمت آرایشگاه چند مدل شده بود ، سیخ سیخ شده بود ، فر خورده بود و گره گره شده بود . فدات بشم خیلی دوست دارم . خلاصه عزیزم 2ماهگیت مب...
نویسنده :
مامان آقامهرادگل
23:36